dari dari dari

アフガニスタン、ダリー語について

دفتر خاطرات روزانه

 

 

This is a diary page. I am going to keep a diary in Dari day by day.

این صفحه دفتر خاطرات روزانه است. من روز به روز او را خواهم نوشت. ۱

 

 تقویم هجری شمسی افغانستان
            ه۱۳۹۸ میزان    عقرب    قوس     جدی     دلو     حوت
ه۱۳۹۹  حمل     ثور        جوزا     سرطان   اسد   سنبله
ه۱۳۹۹
 میزان   عقرب    قوس
     جدی      دلو    حوت
ه۱۴۰۰  حمل     ثور        جوزا    سرطان   اسد   سنبله 

ه۱۴۰۰  میزان   عقرب    قوس    جدی      دلو   حوت
          ه۱۴۰۱  حمل     ثور        جوزا     سرطان   اسد    سنبله
ه۱۴۰۱  میزان   عقرب    قوس   جدی       دلو    حوت
ه۱۴۰۲  حمل      ثور      جوزا   سرطان    اسد   سنبله

ه۱۴۰۲  میزان

 

 

 
شنبه ۱ میزان ۱۴۰۲
      فصل خزان هنوز نمی آید. هوا تابستانی بود. به یاد خاطره ‌های سابق افتادم.۱

 

یک شنبه ۲ میزان ۱۴۰۲
       چون که دیشب دیر شدم،‌ خواستم که بیشتر بخوابم اما نه. کار ترجمه را انجام دادم. شکر. باقی مانده اش را دوشنبه و سه‌شنبه تمام کنم. ضمنا چیزهای گوناگون را تخیل کردم.۱

 

دوشنبه ۳ میزان ۱۴۰۲
       ترجمه را ادامه دادم. صبح خانه را پاک کردم. با شاگردان اسناد انگلیسی را خواندم. شکر.۱

 

سه شنبه ۴ میزان ۱۴۰۲
       امشب در راه برگشت، ماه چاغ شده را دیدم. بسیار زیبا بود. ماه همیشه ما را میبیند. بسیار خوب.۱

 

چهار شنبه ۵ میزان ۱۴۰۲
       کار ترجمه باقی را تمام کردم. شکر. امروز هم از استاد دری چندین کلمه‌ای جاپانی را آموختم. ممنون. چه علم عمیق دارد! اگر فرهنگ فارسی-جاپانی را بیشتر استعمال کنم، آن پره پره میشود.  ۱

 

 پنج شنبه ۶ میزان ۱۴۰۲
       هوا بارانی است. برای ریزرو واکسین پنجم، در ویب سایت نه بلکه تلفن بود. چون که در ویب سایت میبیند که رزیرو فردا امکانی دارد اما نمیتوانم انتخابش کنم. پس تلفن کردم و توانستم ریزرو کنم. شکر. شعر زیبا را که دلم را صحبت میکند پیدا کردم. اما اینجا نمی نویسم.۱
۱

 

 جمعه ۷ میزان ۱۴۰۲
       متوجه شدم که دفتر دیروز پر از غلط املا بود و اصلاح کردم. هوا بارانی بود. کار ترجمه را دو بار نگاه و اصلاح کردم و به شرکت فرستادم. شکر. دیگر بیرون رفتم تا واکسین بزدم. در اوطاق واکسین، موسیقی راک میزد. با فضای اوطاق و راک ناهمامنگی و عجیب بود اما این هم خوب بود.۱
۱

 

 شنبه ۸ میزان ۱۴۰۲
       اثر واکسین بدنم را بی حال کرد و تمام جسم درد داشت. صبح تب داشتم بعد از ظهر تب بالا رفت پس کمی خوابیدم. بعد از یک ساعت تب بالاتر شد اما حالم خوب بود پس کار را انجام دادم. شکر. کاشکه فردا بهتر باشد.۱
۱

 

 یک شنبه ۹ میزان ۱۴۰۲
       .اگر نمیتوانم این واقعیت را تغییر کنم، تنهای آرزو در آغوش میگیرم
نی حوصله آنکه دلیرت بینم                نی طاقت آنکه دیر دیرت بینم
عمریست که جان تشنه نظاره توست  در یک دو نفس چگونه سیرت بینم  ۱
۱

 

 دو شنبه ۱۰ میزان ۱۴۰۲
       آب قطع شد اما تقریبا دو ساعت بعد جاری شد. شکر. به خاطر گذشته آوردم، بسیار خجالت کشدیم.۱